تئاتر ایران در وضعیتی بحرانی به سر میبرد؛ بحرانی که به امتناع تئاتر خواهد انجامید. با این همه و با این که این چالش بر سر بود و نبود تئاتر است، آن چنان در فرایند تولید تئاتر، نهادینه گردیده که نمیتوان به روشنی آن را دریافت یا نشانشان داد. به فراموشی سپردن پروژه استقلال تئاتر ایران، یکی از نشانههای چشمگیر همین بحران پنهان است.
این نوشتار افزون بر یاد کردی از"بحران تئاتر ایران" که پیشاپیش به وابستگی آن انجامیده و بایستهترین ویژگی بنیادین آن ـ استقلالاش ـ را ناممکن ساخته است، به این گرفتاری، همچون"پیشروی به سوی وضعیت ناممکن برای تئاتر ایران" میپردازد. زیرا این پرسش که"چرا تئاتر کار کنیم" مسئله تئاتر ایران نیست، هم چنان که چرا و چگونه ناچار شدهایم این چنین تئاتر کار کنیم نیز مسئله تولید کنندگان تئاتر نیست. افزون بر این تولید کنندگان و دست اندرکاران تئاتر تمایل دارند روند تولید تئاتر و برنامهریزیهای وابسته به آن را بخشی جدای از تئاتر به مثابه کنش آگاهانه اجتماعی فرض کنند.
تئاتر ایران زاییده رویداد گذر از مشروطه است، دورانی که گسستن از پارهای مفاهیم و رویآوری به"واژه ـ مفاهیمی" مانند دولت، مردم، جامعه، پیشرفت را در پی داشته است،هم چنان که خود تئاتر نیز یکی از واژگان نو رسیده همین دوران گسست است. بحران امروز تئاتر ایران، وابسته و ته مانده بحران نبود تئوری فهم دوران گذشته است. مرده ریگی که چون فهم ناشده باقی مانده و تئوریزه نگردیده است، به تاریخ نپیوسته و رهایی از آن به تاخیر افتاده است.
از آن جا که تئاتر درخواست و نیازی امروزین و شهری است، در پیوند با نهادهای اجتماعی پیرامون خود، و در فهم پدیدههایی همچون ملت، دولت، معیشت عمومی، امنیت و آزادی فهمیده میشود و استقلال آن نیز وابسته به استقلاب همین نهادهاست. واژگان"استقلال و آزادی" که در انقلاب مشروطه مترادف رهایی از استبداد و عقب ماندگی بود و در انقلاب اسلامی به معنای رهایی از سلطه خارجی و ستم شاهانه به کار آمدند؛ هرگز به معنای آزادی و استقلال نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنی از یکدیگر گسترش نیافته و فهمیده نشدند.
از همین رو پروژه استقلال تئاتر ایران، برابر با رویکرد تئاتر ایران به دانش تئوریکی خواهد بود که در پرتو آن و در درخشش فهمی دیر هنگام، نخست با پرسشهایی از این دست رو در رو خواهد شد که چرا تئاتر ایران هنوز خواست و نیازی ملی و فراگیر نیست. چرا که کارگزاران تئاتر ایران به اقتصاد تئاتر و پیوند آن با داد و ستد پولی و نیز به تئاتر به مثابه کالا و تولیدی اجتماعی نمیاندیشد. چرا تئاتر ایران با رویدادها و چالشهای اجتماعی همگامی ندارد. چرا استقلال، پرسش و مسئله تئاتر ایران نیست.