امروزه فرهنگ و هنر در حوزه مناسبات اقتصادی بررسی میشوند که به آن مدل اقتصاد فرهنگی میگویند، در این مدل مفاهیم نوینی مثل کالاهای فرهنگی، سرانه فرهنگ، سبد فرهنگی خانوار، تولید، مصرف و تبلیغ مطرح میشود، که تنها با خصوصیسازی فرهنگ و کنار گذاشتن مدل دولتی فرهنگ آن معنا مییابد. مدل دولتی فرهنگ همان مدلی است که در آن کالای فرهنگی بدون تقاضاسنجی و با پرداخت هزینه گزاف تولید میشود و بازخورد قابل توجهی ندارد.
فرهنگ در جهان امروز شکل اقتصادی و اجتماعی به خود گرفته است، به همین دلیل فعالیت فرهنگی میتواند به عنوان یک حرفه برای زندگی مطرح شود، ما در اجتماع خود برای تولید کننده فرهنگ مثل یک پزشک یا یک صنعتگر حسابی باز نکردهایم و در اقتصاد معیشتی و حتی در اقتصاد معرفتی، جایگاهی برای این مقوله در نظر نگرفتهایم، تولید کنندگان فرهنگ نیاز به پشتوانه غنی اقتصادی دارند، تولید یک اثر هنری چون تئاتر نیازمند سرمایهگذاری است، چون کار خلاقه باید عرضه و توزیع شود پس از مرز تولید متن تا فضا، تمرین، تولید هنری اثر، تبلیغ و جذب مخاطب بحث سرمایهگذاری اقتصادی مطرح میشود، یعنی معرفت ماقبل و مابعد تولید ضرورت استراتژی سرمایهگذاری اقتصادی را میطلبد.
طرفه آن که جامعهای که به رفاه اقتصادی چشم دوخته است، باید حرکت در مسیر رفاه فرهنگی را همزمان دنبال کند. در حقیقت چنین جامعهای ناگزیر به پیروی از مدل اقتصاد فرهنگی است تا در مسیر تربیت فرهنگی مناسبی قرار گیرد، زیرا جامعه فرهنگ مدار، جامعهای است که در آن تصمیمات انسانی، اخلاقی، زیبا و فرهنگی است و همچنین برخوردار از عناصر زیست فرهنگی در اقتصاد فرهنگی، گامهای موثر در زمینه اقتصادی کردن و خصوصی سازی عناصر و عوامل فرهنگی از قبیل تئاتر برداشت.